پی یک اشتباه ناجورم، باغ ممنوع سیب می خواهم

تا بفهمند نازنین منی، قد زلفت رقیب می خواهم

مادرم گفت: دل نبند و برو، هرکجا روی نازنینی هست

آه مادر، دلم زدستم رفت، ختم امن یجیب می خواهم

پدرم گفت: بچه جان بس کن! حرفهای عجیب می شنوم

آه آری پدر، عجیب، عجیب، خاطرش را عــــجیب می خواهم

باز فر می خورند دور سرم، این قوافی: حبیب،عجیب، غریب...

آه مادر، پدر، مریض شدم، به گمانم طبیب می خواهم

...

بعد ازین عاشقانه خواهم گفت، بعد ازین قهوه خانه خواهم رفت

باغ ممنوع سیب پیشکشم! دود نعنا دوسیب می خواهم

- حسین جنتی -


پ ن: سود جهان به مردم عاقل بده، که من
از بهر عاشقی بکشم هر زیان که هست
- اوحدی -


ح ن: گوشه گوشه دنیا رو غم و سیاهی گرفته، و ما محکومیم برای زنده نگه داشتن دلمون هم که شده،
به شعر، به عشق، به زیبایی پناه ببریم.
و بخونیم، و ببینیم، و آگاه‌تر بشیم.
که تنها امید انسانیت و بزرگ‌ترین ترس دشمنانش، آگاهیه.

Story pin image